جدول جو
جدول جو

معنی دکن بکن - جستجوی لغت در جدول جو

دکن بکن
حفاری ادامه دار، کندن پشت سرهم
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ کَ شِ کَ)
مجعد. پیچ پیچ. چین چین. (یادداشت مؤلف) :
ای زلف پرخمت همه چین چین شکن شکن.
؟
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آنکه درباره دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هرچه از هر که راجع بدانان شنود عقیدۀ خود قرار دهد. آنکه به گفتۀ این و آن عمل کند. (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(کِمْ بَ)
به معنی ون است و آن را به ترکی چتلاقوج و به عربی حبهالخضراء گویند. (برهان). بار درخت بنه که ون نیز گویند و به تازی حبهالخضراء است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
آنکه در مورد دیگران و بدی و خوبی آنان خود نیندیشد و هر چه از هر که راجع به آنان شنود عقیده خود قرار دهد، آنکه بگفته این و آن عمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
انجام بده و انجام مده (قیاس کنید افعل و لاتفعل)، امر و نهی، کسی که در امور مردد باشد، صاحب حکم نافذ
فرهنگ لغت هوشیار
تکان تکان
فرهنگ گویش مازندرانی
زد و خورد، انباشته، پر
فرهنگ گویش مازندرانی
آواز خوانی، خواندن
فرهنگ گویش مازندرانی
شکستن، خرد و ریز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده کاری شده
فرهنگ گویش مازندرانی
معاوضه، بده بستان، درگیری، دو فرد که هرکدام از آن ها با
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک کاری، گلاویز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از سر شانس و اقبال، زمین گیر شدن بر اثر بیماری ناگهانی –
فرهنگ گویش مازندرانی
پوزه بند، روشی برای قانع ساختن آدم های پرچانه
فرهنگ گویش مازندرانی